اگر یک بار
نامت را در گوشم بخوانی
موجهای آشفته را
به زبان مادری
دریادریا با ساحل میخوانم
پچپچهی برگ را مینوازم
در گام ترانههای مستمر چنار!
در کوک و گامی دیگر،
برای گندمزار و سنبلههای نورس،
زخمهی راست و چپ
چپ و چپ و چپ
چپ زن و چپ زدن
نه!
هیچ چیز دیگری نمیخواهم
کافی است درگوشِ شب
کلمهای را زمزمه کنی
وقتی جنون از ماهِ کامل
میتراود
دانه دانهی گندمهای نورس روی
دلِسازم میریزد.
سحرگاه
سیرههای عاشق
چنگ و دولاچنگ بر میچینند
با نغمهی نازکِ گلوگاه مستشان
صنوبر پیری را به رقص میگیرند
که سالیان پس گردوبن بزککرده سرک میکشید
نامت را گفتم
یادت باشد
فقط نامت
تابابونهها عطر خرداد را در آغوش مگس عسل بریزند
چیزی از این دست و فراتر
اگر یکبار
فقط یک بار زمزمه کنی
کلامی را که دوستش میدارم.
ع.الف.جانوند