sun

دوشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۶

بم/ بخاطر یادآوری و یاد بود

بم

تقديم به روان رفتگان و به پايداري ماندگان اميدوار بم

بي‌گناه آوارت فروكوفت

آوارت بي‌گناه

چشم‌ها و دست‌ها

نگاه‌ها و آرزوها

مويه‌ها و نغمه‌ها

و ...آوازت،

آوازت را

بي‌گناه فرو كوفت.



هرّستش چگونه بر پيشاني اميدت نشست؟

چگونه، آهن و سنگ و كلوخ

چگونه،

دوخت لبان آرزو را‌؟



نخل‌ها مي‌مويند.

به خون‌خواهي‌ات گيسو بريده‌،

كل كل،‌ هاي هاي

كل كل، هاي هاي

«ايرج» اما

بر حاكم نشين ارگ «غم‌انگيز» را چپ مي‌خواند.

چه بي‌گناه

در خوابت فرو كوفت.

ميهمانان كه رفتند،

كاريز‌هايت جاودانه

اشك و خون جاري كرد خواهند!!

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی