صنوبر
صنوبر
صنوبر!
خستهای از ره رسیده
صنوبر!
قامتی در گل چپیده
صنوبر!
شیونی خاموش گشته
صنوبر!
دام مرگ هر جا تنیده
B
خزان و برگ ریز از ره شتابان
فراق و هجر و ماتم کی ندیده؟
در این غوغا در این فریاد و وحشت
نسیم سرد با طوفان رسیده
کجا شد جنب و جوش برگهایت؟
نهالان را همه قامت خمیده
گریزان شاخهها هر یک به سویی
دو دست کودکت از مچ بریده
صفیر و ضجهی نازک تنانت
به هر سوی و به هر جا پر کشیده
B
صنوبر!
برگ برگ شاخهات کو؟
صنوبر!
قامت رعنای تو کو؟
صنوبر!
خشک شد از وحشت باد
دو بازوی قشنگت؛
سایهات کو؟
کجاست آن جعد مشکین و پریشان؟
صنوبر!
قمری آن همسایهات کو؟
صبا کی آید از ره رهگذاری
که آرد مژدهی صبح بهاری
همه رفتند و خانه زآن بوم است
صنوبر!
های و هوی دخترت کو؟
ببین شلاق طوفان را چگونه،
زند بر پیکرت،
تاج سرت کو؟
کجا رفتند مرغان سبک بال؟
ترانه خوان خوش لحن و لبت کو؟
ندانستی چه شد آن شادمانی؛
کلاغ معترض چون شد؟
تو دانی؟
کلاغت کو؟
کلاغت کو؟
کلاغت؟
به یاد آن کلاغ
ماناست داغمت!
پاییز68
صنوبر!
خستهای از ره رسیده
صنوبر!
قامتی در گل چپیده
صنوبر!
شیونی خاموش گشته
صنوبر!
دام مرگ هر جا تنیده
B
خزان و برگ ریز از ره شتابان
فراق و هجر و ماتم کی ندیده؟
در این غوغا در این فریاد و وحشت
نسیم سرد با طوفان رسیده
کجا شد جنب و جوش برگهایت؟
نهالان را همه قامت خمیده
گریزان شاخهها هر یک به سویی
دو دست کودکت از مچ بریده
صفیر و ضجهی نازک تنانت
به هر سوی و به هر جا پر کشیده
B
صنوبر!
برگ برگ شاخهات کو؟
صنوبر!
قامت رعنای تو کو؟
صنوبر!
خشک شد از وحشت باد
دو بازوی قشنگت؛
سایهات کو؟
کجاست آن جعد مشکین و پریشان؟
صنوبر!
قمری آن همسایهات کو؟
صبا کی آید از ره رهگذاری
که آرد مژدهی صبح بهاری
همه رفتند و خانه زآن بوم است
صنوبر!
های و هوی دخترت کو؟
ببین شلاق طوفان را چگونه،
زند بر پیکرت،
تاج سرت کو؟
کجا رفتند مرغان سبک بال؟
ترانه خوان خوش لحن و لبت کو؟
ندانستی چه شد آن شادمانی؛
کلاغ معترض چون شد؟
تو دانی؟
کلاغت کو؟
کلاغت کو؟
کلاغت؟
به یاد آن کلاغ
ماناست داغمت!
پاییز68
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی